اناجیل غیر رسمی -قسمت 2


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 186
نویسنده : محمد

د. اناجيل گنوسى (اناجيل كشف شده در نجع حمادى)

گنوسى هاى مسيحى گرايشى بودند كه مسيحيت قرن دوم و سوم را به شدت تحت تأثير قرار دادند. تا قبل از قرن حاضر همه اطلاعات درباره آنان منحصر به رديه هايى بود كه آباى اوليه كليسا در ردّ آنان نگاشته بودند. در سال 1945 در مصر عليا در منطقه اى به نام نجع حمادى مجموعه اى عظيم كشف شد كه بسيارى از امور را روشن كرد. اين مجموعه مشتمل بر سيزده كتاب است كه هر يك از اين كتاب ها شمار زيادى از نوشته ها را در بردارد. اين نوشته ها كه از يونانى به قبطى ترجمه شده، در سده هاى سوم و چهارم گردآورى و برگردان شده است، اما اصل آنها به سده هاى قبل مربوط است. اين مجموعه به لحاظ محتوايى بسيار گوناگون است، اما بخش عمده آن شبيه مجموعه عهد جديد رسمى است و عنوان انجيل، رساله، مكاشفه و... را دارد. در اين مجموعه چندين نوشته وجود دارد كه عنوان انجيل را دارند: (HBD, p. 679-680; ODCC, p. 1129.)

 

1. انجيل توماس[1]

اين نوشته، كه با انجيل كودكى توماس متفاوت است، برخلاف آن نه حوادث زندگى عيسى، بلكه سخنان و تعاليم او را در بردارد. در ابتداى اين نوشته آمده است: «اين است سخنان سرى عيساى زنده كه و يهودا توماس همزاد آن را نوشت.» در برخى از كليساها توماس را، كه يكى از حواريان عيسى است، برادر دو قلوى عيسى مى دانسته اند. از خود اين نوشته بر مى آيد كه توماس از نظر مقام و معرفت بالاتر از ديگر حواريان، حتى پطرس، بوده است و عيسى تعاليمى سرى را به او سپرد كه ديگران تحمل شنيدن آنها را نداشتند (شماره 13). پس اين نوشته همان طور كه از ابتدايش پيداست، نوشته اى سرى و باطنى است و در واقع گنوسى ها به چنين تعاليمى قائل بودند (براى اطلاع بيشتر درباره تعاليم و گرايش هاى گنوسى رك: گريدى، مسيحيت و بدعت ها، فصل هاى 2ـ4). اين نوشته در نيمه دوم قرن دوم، يا اندكى قبل از آن، به زبان يونانى و احتمالا در سوريه نوشته شده و در قرن سوم به قبطى ترجمه شده است.

انجيل توماس مشتمل بر 114 سخن از حضرت عيسى است كه 40 عدد از آنها جديد است و مابقى به گونه اى در اناجيل همنوا و ديگر نوشته ها آمده است. گويا نويسنده از منابع مختلف قبلى جمع آورى كرده و به آنها شكل و ادبيات گنوسى داده است. اين كه رابطه اين نوشته با اناجيل همنوا به لحاظ منبع شناختى چيست، دانشمندان در پاسخ به آن به جواب روشنى نرسيده اند (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص315;  vol. 1, p 186; The International Standard ANA, p. 114-120; vol. 1, p. 232-239. New Testament Apocrypha,Wilson,

 

2. انجيل فيلِپُّس

اين نوشته در واقع تعاليم گنوسى ها، يعنى شاخه والنتينونسى آنها، را در بردارد. والنتينوس بزرگ ترين متفكر گنوسى قرن دوم بود كه در اواسط قرن دوم مدارسى را در مصر و قبرس ايجاد كرد كه تا قرن چهارم داير بود و مكتب مشهورى را در شهر رم بنا نهاد. به هر حال، تعاليم والنتينوس باطنى بود و ايرنئوسِ قديس كتاب معروفش به نام عليه بدعت ها را بيشتر در رد انديشه هاى والنتينوسى اختصاص داد (گريدى، مسيحيت و بدعت ها، ص65ـ66).

نوشته موسوم به انجيل فيلپُّس، كه در آن از ميان حواريان عيسى تنها نام او آمده و احتمالا به همين جهت بعداً اين نوشته به او منسوب شده، مشتمل بر 127 بند است. محتواى اين كتاب، بيان سرى و باطنى از شعائر مسيحيت و نيز بيان تعاليم ديگر والنتينيوسىِ گنوسى است. اين نوشته در اصل به زبان يونانى در قرن دوم و احتمالا به قلم والنتينوس نوشته شده است. نسخه فعلى، ترجمه قبطى از يونانى است كه احتمالا در نيمه دوم قرن سوم انجام گرفته است.

در سده هاى نخست اپيفانوس به انجيل فيلپُّس كه گنوسى هاى مصر مورد استفاده قرار مى داده اند، اشاره مى كند و از آن نقل مى كند; اما آنچه او نقل كرده در نوشته فعلى يافت نمى شود  New vol. 1, p. 186-187; Wilson,The International Standard ( vol. 1, p. 179-187; ANT, p. 94-98)Testament Apocrypha,.

 

3. انجيل حقيقت

يكى از آثارى كه در مجموعه اى قرار دارد كه در نجع حمادى كشف شد، نوشته اى است به نام «انجيل حقيقت». ايرنئوس در كتاب عليه بدعت ها كه به ربع آخر قرن دوم متعلق است، مى گويد: «اما آنان پيرو والنتينوس اند... به اين مباهات مى كنند كه غير از اناجيل موجود اناجيل ديگرى در اختيار دارند. در واقع، آنان جسارت را به حدى رسانده اند كه نوشته اى را كه از تأليف آن، زمان چندى نگذشته «انجيل حقيقت» مى نامند، هر چند به هيچ وجه موافق اناجيل شاگردان مسيح نيست» (9.11.iii)  vol. 1, p. 187)The International Standard.(

برخى از فقراتى كه ايرنئوس نقل كرده و در «انجيل حقيقت» موجود نيز يافت مى شود، حاكى از آن است كه ايرنئوس به همين كتاب اشاره كرد است (ibid). به هر حال، نويسنده اين كتاب از پيروان والنتينوس يا شخص او بوده است  (ODCC, p.581).

اين كتاب شباهت زيادى به شكل و صورت اناجيل موجود ندارد و به همين سبب برخى حتى نام گذارى را نادرست شمرده اند  vol. 1, p. 358) New Testament Apocrypha,(Wilson,. اين نوشته نيز محتوى تعاليم گنوسى والنتينوس است و تعاليم زيادى را درباره مسيح شناسى خاص اين گروه در بردارد (مسيحيت و بدعت ها، ص71ـ72). اين كتاب در قرن دوم در اسكندريه به زبان يونانى نوشته و بعداً به قبطى برگردانده شده است ( الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص315ـ316).

 

4. انجيل مصريان

نوشته ديگرى كه در مجموعه نجع حمادى وجود دارد و حاوى تعاليم گنوسى است، «كتاب مقدس روح بزرگ ناديدنى» نام دارد و انجيل مصريان نيز خوانده مى شود. بايد توجه داشت اين نوشته با نوشته ديگرى كه با همين عنوان انجيل مصريان در اختيار پدران اوليه كليسا بوده و از آن نقل كرده اند (و در بخش بعد به آن خواهيم پرداخت)، كاملا متفاوت است  .(ODCC, p. vol. 1, p. 413) New Testament Apocrypha,535; Wilson,

به هر حال، اين نوشته اثرى قبطى است و در واقع كتابى اعتقادى است و برخى روا ندانسته اند كه تحت عنوان «انجيل» بدان اهميت زيادى دهند (ibid). با اين حال، نوشته مذكور به لحاظ مطالعه انديشه هاى گنوسى سده هاى نخست، مى تواند قابل توجه باشد. براى نمونه، در اين نوشته اين انديشه گنوسى توضيح داده شده كه چگونه از خداى پدرِ توصيف ناشدنى سه قدرت پدر، مادر و پسر به ظهور مى رسد و همين طور سلسله قواى پايين تر از اينها ناشى مى شود The International .( vol. 1, p. 187)Standard

 

5. انجيل يوحناى دروغين

نوشته ديگرى كه در مجموعه نجع حمادى قرار دارد، انجيل يوحناى دروغين است. اين اثر در ابتداى قرن دوم نوشته شده و بعداً به قبطى ترجمه شده است. از خود نوشته بر مى آيد كه آن را مسيح در بالاى كوه زيتون به يوحنا وحى كرده است. در اين اثر تلاش شده كه تعاليم گنوسى در قالب تفسير سفر پيدايش ارائه شود (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص316;  vol 1, p. 387 New Testament ApocryphaWilson,).

 

هـ. اناجيل ردشده توسط آباى اوليه كليسا

در آثار آباى اوليه كليسا گاهى سخن از اناجيلى به ميان آمده و يا سخنى از آنها نقل شده كه هدف رد آنها بوده است. گاهى از اين آثار تحت عنوان «اناجيل بدعت آميز» ياد مى شود. تنها اثرى كه از اين اناجيل باقى مانده، همان اشاره هاى آباى كليسا است. چندين نوشته تحت اين عنوان قرار مى گيرد كه به اختصار به آنها اشاره مى كنيم.

 

1. انجيل ماركيون

ماركيون (130ـ180) روايتى از مسيحيت را ترويج مى كرد كه شبيه مسيحيت گنوسى بود. او كتاب عهد جديد خاصى براى خود ايجاد كرد كه مشتمل بود به نسخه اى اصلاح شده از انجيل لوقا و برخى از رساله هاى پولس. مقصود از انجيل ماركيون همين نسخه اصلاح شده انجيل لوقا است كه البته به گمان ماركيون، نويسنده آن پولس بوده است (مسيحيت و بدعت ها، ص105ـ107;  vol. 1, p. 184The International Standard). هم چنين معلم ديگر گنوسى به نام باسيلدس نسخه تغييريافته انجيل لوقا را انجيل خود قرار داده بود (ibid).

 

2. انجيل حوا

اپيفانوس از يك انجيل گنوسى به نام «انجيل حوا» فقره اى را نقل مى كند كه ظاهراً نقل يك مكاشفه است. اين اثر تعاليم گنوسى را در برداشته و درباره فقره اى كه اپيفانوس نقل كرده، بحث هاى زيادى صورت گرفته است; اما سخن روشنى در اين باره نمى توان گفت. به هر حال اين اثر مربوط به قرن دوم بوده است  vol. 1, p. 185; Wilson,The International Standard ( vol 1, p. 358-360)New Testament Apocrypha.

 

3. انجيل يهودا

ايرنئوس و اپيفانوس به انجيل گنوسى ديگرى به نام «انجيل يهودا» اشاره مى كنند و از آن مطالبى نقل مى كنند. اين اثر كه در اواسط قرن دوم نوشته شده، نشان مى دهد كه تنها يهودا و نه هيچ كس ديگر، حقيقت را مى دانسته است  (ibid, p. 386-387; vol. 1, p. 185.)The International Standard.

 

4. انجيل برتولما(Bartholomew)

جروم در تفسير خود بر انجيل متى اين انجيل را ذكر مى كند ولى چيز زيادى درباره اين اثر معلوم نيست. اثر ديگرى وجود دارد به نام پرسش هاى برتولما كه بين قرن هاى سوم تا پنجم نوشته شده و در آن سؤالاتى از عيسى و مريم و شيطان شده است. اين اثر به زبان هاى يونانى، لاتين و اسلاوى حفظ شده است. احتمال ارتباط بين اين دو اثر وجود دارد  (ibid.; Wilson, vol 1, p. 537-538)New Testament Apocrypha.

 

5. انجيل مصريان

آباى اوليه كليسا فقراتى از كتابى به نام «انجيل مصريان» نقل كرده اند. اين اثر از انجيل ديگرى به همين نام كه در مجموعه نجع حمادى كشف شد و قبلا گذشت، كاملا متفاوت است. اين نوشته در اوايل قرن دوم در مصر و به زبان يونانى نوشته شده است. اپيفانوس با اشاره به اين كتاب مى گويد: آن مورد استفاده سابليوسى ها (گروهى كه تثليث را سه جلوه خداوند مى دانستند) بوده و هايپوليتوس آن را به گنوسى ها نسبت داده است. دو فقره از اين كتاب را كلمنت اسكندرانى نقل كرده و در آنها، عيسى با سالومه، دختر هيروديس و هروديا (متى، 14:3ـ12) گفتوگو مى كند و موضوع بحث، جواز ازدواج است. ظاهراً اين كتاب ازدواج را منع مى كرده است. (بولس الفغالى، الخورى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج2، ص311;  Wilson,, vol. 1, p. 185 The International Standard vol 1, p. 209-215; ANA, p. 156-158;New Testament Apocrypha)

 

6. انجيل مَتِّياس(Matthias)

در باب اول كتاب اعمال رسولان آمده است كه حواريان حضرت عيسى پس از او و پس از مرگ يهوداى اسخريوطى خائن، شخصى به نام متياس را با قرعه به عنوان شاگرد دوازدهم به جاى يهودا برگزيدند. نويسندگان سده هاى نخست مانند اريجن، يوسبيوس، هيپوليتوس و كلمنت اسكندرانى به كتابى به نام «انجيل متياس» اشاره كرده اند كه متعلق به گنوسيان است و حاوى سنتى سرى است. كلمنت از اين كتاب نقل مى كند كه متياس چنين تعليم مى داده كه انسان بايد جسم و خواسته هاى آن را سركوب كند تا روح با ايمان و معرفت رشد كند.

برخى بر دين باورند كه اين انجيل همان نوشته اى است كه در مجموعه نجع حمادى كشف شده و عنوان «انجيل توماس» را دارد و شواهدى براى سخن خود آورده اند و برخى ديگر با اين سخن مخالفت كرده اند  vol. 1,The Standard International ( vol 1, p. 382-385) New Testament Apocryphap. 185; Wilson,

 

و. چند نوشته ديگر

گاهى نوشته هاى ديگرى تحت عنوان اناجيل غيرقانونى آورده شده كه شايد نتوان آنها را تحت عناوين فوق گنجانيد. برخى از مهم ترين اين نوشته ها عبارت است:

 

1. انجيل مريم (مجدليه)

نسخه خطى قبطى اين نوشته، كه گفته مى شود مربوط به قرن پنجم ميلادى است، در سال 1896 پيدا شد و در جنگ جهانى دوم ناپديد شد، و نوشته موجود، از روى يادداشت هاى موجود بازنويسى شد. احتمالا اين نوشته در اصل به زبان يونانى و در قرن دوم نوشته شده باشد. البته چيزى درباره نويسنده آن معلوم نيست. اين نوشته دو قسمت دارد. در بخش اول كه قسمت اول آن موجود نيست، عيسى پس از صعود به شاگردان تعاليمى درباره گناه و ماهيت آن مى دهد. در بخش دوم عيسى تعاليمى سرى به مريم مجدليه، كه نزد عيسى از همه زنان بالاتر است، مى دهد و او براى شاگردان بيان مى كند. پطرس اعتراض مى كند كه مگر مى شود كه عيسى در ميان شاگردان يك زن را براى اين كار برگزيده باشد. مريم به او پاسخ مى دهد و برخى از حواريان از مريم دفاع مى كنند  vol 1, p. New Testament Apocrypha vol. 1, p. 186; Wilson,The International Standard (, p. 357-360) The Complete Gospels390-394;.

 

2. انجيل سرى مرقس

فردى به نام مورتون اسميت در سال 1973 دست نوشته اى را كه خود او در سال 1958 در اورشليم كشف كرده بود، چاپ كرد. اين نوشته بخشى از نامه اى منسوب به كلمنت اسكندرانى بود. در اين نامه آمده است كه گروهى از گنوسى ها اعتقادات خود را از «انجيل مرقس» كه سرى و رمزى است مى گيرند. به گفته اين نامه، مرقس پس از مرگ پطرس به اسكندريه آمده، انجيلى بسيار روحانى و معنوى براى انسان هاى كامل تأليف كرده است. فقره اى از اين انجيل كه اين نامه نقل مى كند، حاوى اين است كه عيسى جوانِ مرده اى را زنده مى كند و آن جوان پس از برخاستنِ عيسى، او را مى بيند و عيسى تعاليم سرى و رمزى به او مى دهد. گفته مى شود كه اين انجيل در ربع نخست قرن دوم ميلادى در اسكندريه مورد استفاده قرار مى گرفته است , p. 408-410) The Complete Gospels p. 187;The International Standard(

 

3. حكمت ايمانى (Pistis Sophia)

نسخه خطى اين اثر، كه نوشته اى گنوسى است، به زبان قبطى در سال 1785 كشف شد. سه بخش اين اثر در اصل به زبان يونانى و حدوداً بين سال هاى 250 تا 300 تأليف شده اند. زمان تأليف بخش چهارم، كه فاقد عنوان است، به حدود 200 تا 250 بر مى گردد.

اين اثر حاوى 46 سؤال است كه دوازده سال پس از صعود عيسى از او پرسيده شده است. 39 سؤال توسط مريم محدليه پرسيده و پاسخ ها توسط فيليپ نوشته شده است. در اين اثر نيز، مانند انجيل مريم، پطرس به اين وضعيت و جايگاه مريم مجدليه و اين كه او بيش از ديگران سخن مى گويد، اعتراض كرده ولى مريم به كار خود ادامه مى دهد. در اين نوشته عيسى به شاگردان خود درباره غلبه بر شر و مواجهه با حكمت ايمانى و تعاليم گنوسى ديگر تعليم مى دهد. او به شاگردان خود مى گويد كه اسرارى را كه در كتاب هاى جئو Jeu (كه در شماره بعد معرفى مى شود) آمده، بياموزند The International ( vol 1, p. 361-369) New Testament Apocrypha vol. 1, p. 185-186; Wilson,Standard,.

 

4. كتاب هاى جئو (Jeu)

دو كتاب جئو، آثارى گنوسى است كه نسخه خطى آن به زبان قبطى، كه مربوط به قرن هاى چهارم تا ششم ميلادى است، در سال 1769 كشف شد. اين اثر ترجمه اى از اصل يونانى است كه در نيمه اول قرن سوم تأليف شده است. در اين اثر عيسى اين را بيان مى كند كه چگونه خداى پدر جئو Jeu، خداى واقعى، را از آغوش خود برون داد. در اين دو كتاب تعاليم سرى ديگرى نيز آمده است  vol. 1, p. 186; ibid, p. 370-373)The International Standard,(.

 

ز. يك انجيل ويژه، انجيل برنابا

اكنون انجيل ديگرى در دست است كه «انجيل برنابا» خوانده مى شود. اين نوشته مكرر تصريح كرده كه آن را برناباى حوارى نوشته است. ويژگى مهم اين نوشته آن است كه به صورت مكرر و حتى با نام (برنابا، 163:7) آمدنِ پيامبر اسلام و خاتميت او را با صراحت بيان كرده است. هم چنين در چند جاى اين اين نوشته مطالبى بيان شده كه كه با سنت اسلامى نزديك است. اين نوشته به لحاظ حجم ظاهراً از همه نوشته هاى قانونى و غيرقانونى موجود مفصل تر است. نويسندگان مسيحى مى گويند كه اين نوشته از نسخه خطى به زبان ايتاليايى گرفته شده كه تاريخ نگارش آن به قرن شانزدهم ميلادى بر مى گردد. آنان مى گويند كه نويسندگان پنج قرن نخست، با اين كه تعداد بسيار زيادى از اناجيل غيرقانونى را، كه برخى از آنها تعاليمى در مقابل تعاليم راست كيشى را در برداشته اند، ذكر كرده اند، اما نامى از اين انجيل در ميان آثار آنان ديده نمى شود. به هر حال تاريخ نگارش اين نوشته را قرن 16 و برخى قرن 14 مى دانند. آنان مى گويند كه اين نوشته را يك مسيحى تازه مسلمان نوشته و هدف او اين بوده كه انجيلى مطابق دين جديد خود بنويسد (ميشل، كلام مسيحى، ص53; سعيد، المدخل الى الكتاب المقدس، ص239ـ240; ODCC, p. 159). البته عباس العقاد، نويسنده مسلمان مصرى، نويسنده اين اثر را يك يهودى مى داند (همان).

گفته مى شود كه در سندى به زبان لاتين كه به پاپ گلاسيوس  (Decretum Glasianum)(6ـ492) منسوب است، نام «انجيل به روايت برنابا» آمده و در فهرست نوشته هاى مردود قرار گرفته است. اما اين نوشته شايد غير از انجيل برناباى موجود بوده است (ODCC, p. 463). و باز نبايد اين «انجيل برنابا» را با «رساله برنابا» كه كلمنت اسكندرانى و اريجن و ديگران ذكر كرده اند و بعداً متن آن كشف شده، اشتباه كرد. آن رساله نوشته اى است عليه يهوديت كه از شريعت و قربانى هاى يهودى تفسيرى معنوى مى كند و گفته مى شود كه بين سال هاى 70 تا 150 نوشته شده است (ميلر، تاريخ كليساى قديم، ص89ـ90).

انجيل برناباى موجود، در حالى كه هيچ جايگاهى در ميان مسيحيان ندارد و حتى نام آن را در ميان اناجيل اپوكريفايى ذكر نمى كنند، توجه برخى از مسلمانان را به خود جلب كرده است. اين بدان سبب است كه اين نوشته اندكى به انديشه هاى اسلامى نزديك است و مهم تر اين كه بشارت به پيامبر اسلام در آن با صراحت و با نام «محمد»(ص) آمده است.

اما بايد توجه داشت كه جداى از اين كه دفاع از قدمت اين نوشته بسيار مشكل است و شواهد بيشتر به سود مجعول بودن آن و آن هم جعل در همين زمان هاى متأخر است، به لحاظ محتوايى هم از منظر اسلامى قابل دفاع نيست. در اين باره به دو نكته اشاره مى كنيم:

الف) در فرهنگ اسلامى كلمه «انجيل» كه ريشه در قرآن مجيد دارد، نام كتابى است كه خداوند بر پيامبر خود، حضرت عيسى(ع) نازل كرده است. اما در فرهنگ مسيحيت رايج، كه عيسى خداى مجسم است، ديگر سخن از كتاب آسمانى كه بر حضرت عيسى نازل شده باشد، نيست و چهار انجيل، رسمى موجود، يعنى اناجيل متى، مرقس، لوقا و يوحنا، زندگى نامه و سخنان حضرت عيسى است كه ديگران، و البته به اعتقاد مسيحيان با تأييد روح القدس، آن را تأليف كرده اند. بنابراين اگر مسلمانان در پى يافتن «انجيل» حضرت عيسى هستند، بايد در جستوجوى كتابى حاوى دستورات خداوند و تعاليم دينى، با شكل و سبك قرآن مجيد باشند. بايد توجه داشت كه انجيل برناباى موجود نيز به لحاظ ساختار محتوايى مانند اناجيل رسمى مسيحى است و زندگى و سخنان حضرت عيسى را، البته گاهى متفاوت از آنها، بيان مى كند. اگر مسلمانى اين نوشته را معتبر مى داند و آن را به برناباى حوارى منسوب مى داند، بايد به اين پرسش پاسخ دهد كه چرا يكى از حواريان حضرت عيسى در قرن اول كتابى حاوى زندگى و سخنان عيسى را نوشته و نام آن را انجيل گذاشته است. مگر او از انجيل واقعى، كه به اعتقاد مسلمانان بر حضرت عيسى نازل شده، اطلاع نداشته است؟

ب) اگر بخواهيم اين نوشته را از منظر اسلام و قرآن بررسى كنيم، به موارد متعددى برمى خوريم كه پذيرش آنها مشكل است. برخى از اين موارد به قرار زيرا است:

1. در باب اول اين كتاب ماجراى آبستنى معجزه آساى مريم آمده است. در باب دوم آمده است كه مريم از ترس اين كه مبادا يهوديان او را به جرم ارتكاب زنا سنگسار كنند، با جوانى خوش كردار به نام يوسف ازدواج مى كند و ماجراى آبستن بودن خود را به او نمى گويد. آيا اين امر با شخصيت مريم و نيز روايت قرآن از اين ماجرا سازگارى دارد؟

2. در انجيل يوحنا، باب دوم آمده است كه عيسى و مادرش در قاناى جليل در مجلس جشن عروسى شركت كردند. چون شراب تمام شد، مريم از حضرت عيسى خواست كه معجزه كرده، شراب بسازد. عيسى شش قدح سنگى آب را تبديل به شراب كرد و مردم آن را نوشيدند و گفتند شرابى بهتر از اين ننوشيده بوديم. همين ماجرا عيناً در باب پانزدهم انجيل برنابا نقل شده است.

3. مطابق اناجيل رسمى و سنت مسيحى، جناب شمعون پطرس نخستين فردى است كه به حضرت عيسى ايمان آورده و او بزرگ ترين حوارى آن حضرت و در واقع وصى آن حضرت است. روايات اسلامى نيز اين نكته را تأييد مى كند (براى نمونه، رك: مجلسى، بحار الانوار، ج63، ص100، ج35، ص55; ج39، ص165). اما باب هفتادم انجيل برنابا مى گويد كه پطرس در جواب عيسى كه درباره شخصيت خود از حواريان پرسيده بود، او را پسر خدا خواند. عيسى برآشفت و او را شيطان خواند و ديگر حواريان را از او برحذر داشت. او مى خواست پطرس را از خود برانداما ديگر حواريان پا در ميانى كردند و پطرس گريست و گفت كه از روى نادانى اين سخن را گفتم; از خدا بخواه تا مرا بيامرزد. از اين سخنان معلوم مى شود كه پطرس به صورت واقعى عيسى را پسر خدا خوانده و بنابراين، اين پطرس است كه براى نخستين بار عيسى را پسر واقعى خدا خوانده و نه پولس.

4. از فقرات متعددى از اين نوشته (براى نمونه، باب هاى 112 و 128) برمى آيد كه مردم حضرت عيسى را در زمان حيات خود او خدا مى خوانده اند و آن حضرت موافق نبوده و چاره اى نداشته است.

... نگارنده با يسوع ]عيسى[ باقى ماند. پس يسوع به گريستن فرمود: «اى برنابا! بايد كشف كنم بر تو رازهاى بزرگى را كه واجب است بر تو آگاهانيدن جهان را به آنها بعد از درگذشتن من.» نگارنده به گريه در جواب گفت: براى من و براى غير من گريه را بپسند; زيرا ما گناهكارانيم. تو اى آن كه پاك و پيغمبر خدايى! خوشايند نيست كه گريه زياد كنى. يسوع فرمود: «باور كن سخن مرا اى برنابا! كه نمى توانم گريه كنم به اندازه اى كه بر من واجب است. زيرا اگر مرا مردم خداى نمى خواندند، هر آينه معاينه مى كردم خداى را چنان كه در بهشت ديدار مى شد و هر آينه از ترس روز جزا ايمن مى شدم. لكن خداى مى داند كه من بيزارم; زيرا در دل من هيچ خطور نكرد كه بيشتر از بنده فقيرى محسوب شوم. مى گويم به تو كه همانا اگر من خداى خوانده نشده بودم، هر آينه همان وقت از جهان در مى گذشتم و به سوى بهشت برده شده بودم، اما اكنون تا روز جزا به آنجا نمى روم. در اين صورت مى بينى كه گريه بر من واجب است. (برنابا 12:4ـ11).

 

اولا، شواهد تاريخى بسيار زيادى وجود دارد كه حضرت عيسى پس از صعود و توسط پولس، خدا خوانده شده و در سنت اسلامى نيز اجمالا به اين اشاره شده است كه پولس مسيحيت را تغيير داده و به شكل كنونى در آورده است (رك: مجلسى، بحار الانوار، ج8، ص311; ص38).

ثانياً بر فرض كه اين روايت درست باشد، اگر عيسى وظيفه خود را انجام داد، چرا بايد مجازات شود و تا روز جزا به بهشت نرود. چرا بايد گناه ديگران در سرنوشت عيسى تأثير بگذارد؟

5. در باب هاى 216 تا 218 مطالبى درباره پايان زندگى زمينى عيسى آمده است. وقتى مى خواهند عيسى را دستگير كنند، قيافه يهوداى اسخريوطى، كه به عيسى خيانت كرد، مانند عيسى مى شود و حتى حواريان آن حضرت گمان مى كنند كه او همان عيسى است. يهودا هر چه فرياد مى زند كه من عيسى نيستم، كسى به حرف او گوش نمى دهد و متهم مى شود كه از ترس مرگ اين اعمال را انجام مى دهد. او از ترس مرگ اعمال سبك و جنون آميزى انجام مى دهد به گونه اى كه هم مخالفان و هم مؤمنان به عيسى يقين مى كنند كه او يك پيامبر دروغين بوده است. پس از كشته شدن و دفن يهودا، برخى از شاگردان عيسى كه ايمان درستى ندارند، جسد او را مى دزدند و مى گويند عيسى زنده شده است.

اگر اين سخن درست باشد، مخالفان عيسى كه يقين كردند كه عيسى پيامبر دروغين بوده و اين را براى نسل هاى بعدى نقل كردند، خلاف يافته هاى خود سخن نگفته اند. آيا با اين روايت هدف بعثت حضرت عيسى برآورده شده است؟

به هر حال، فرد مسلمانى كه بخواهد براى اين نوشته اعتبار قائل شود، جداى از اين كه شواهد كافى به سود او نيست، با مشكلات محتوايى جدى روبه روست كه پاسخ به آنها مشكل يا ناممكن است.

 

منابع

الطرزى، سالم ابراهيم، ابوكريفا العهد الجديد، الكتاب الاول،...

الفغالى، بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، بيروت: منشورات المكتبة البولسيه، 1994.

انجيل برنابا، ترجمه حيدرقلى سردار كابلى. تهران: نشر نيايش، 1379.

پيترز، اف. ئى، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ترجمه حسين توفيقى. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1384.

سعيد، حبيب، المدخل الى الكتاب المقدس. قاهره: دار التأليف و النشر للكنيسة الاسقفيه.

كرنز، ارل، سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ترجمه آرمان رشدى. تهران: آموزشگاه كتاب مقدس، 1994.

گريدى، جوان، مسيحيت و بدعت ها، ترجمه عبدالرحيم سليمانى. قم: مؤسسه فرهنگى طه، 1377.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار. بيروت: دار احياء التراث العربى، 1403هـ .

ميشل، توماس، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377.

 ,.I luaP ,reiremethcAyranoitciD elbiB s'repraH)DBH( .5891 repraH :ocsicnarF naS .

 ,).de( .L .F ,ssorChcruhC naitsirhC eht fo yranitciD drofxO ehT)CCDO( .7991 ,sserP ytisrevinU drofxO .

 ,derF ,mahpaLahpyrcopA tnematseT weN eht ot noitcudortnI nA nodnoL .tnirpmi muunitnoC A noitanretnI kralC T dnaT .)ANA( .3002 :kroY weN

 ).de( .J treboR ,relliM ,slepsoG etelpmoC ehT4991 :ocsicnarF nasrepraH

aidepolcycnE elbiB dradnatS lanoitanretnI ehT)EBSI( .9791 ,ynapmoC gnihsilbuP snamdreE .B mailliW .1 .lov ,

elbiB eht fo skooB tsoL ehT.6291 ,ynapmoC gnihsilbuP dlrow ehT .

yratnemmoC elbiB drofxO ehT)CBO( .0002 ,sserP ytisrevinU drofxO ,

 ,).de( R ,nosliWahpyrcopA tnematseT weN)TN( .1991 ,sserP xonK nhoJ retsnimtseW oC & kralC semaJ .2-1 .lov ,

 


[1]. اين انجيل را آقاى منصور معتمدى به فارسى برگردانده و در فصلنامه هفت آسمان، ش3و4 به چاپ رسيده است.

 





:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: , مسیحیت , انجیل ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 98
بازدید دیروز : 35
بازدید هفته : 157
بازدید ماه : 155
بازدید کل : 12564
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com